شهيد نجفعلي قادري چاشمي
دل نوشته ها
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 3:32 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

:: ما معتقدیم که عشق سرخواهد زد ::

:: بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد ::


:: سوگند به هر چهار آیه نور ::

:: سوگند به زخمهای سرشار غرور ::


:: آخر شب سرد ما سحر می گردد ::

:: آشوب جهان فتنه سر می گردد ::


:: چشمان زمین ز عشق تر می گردد ::

:: مهدی به میان شیعه بر می گردد ::

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 8 فروردين 1390برچسب:, :: 11:20 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

.....غروب جمعه بی تو....

دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
 
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است


کی عید می رسد که تکانی دهم به خویش

هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است


شب ها به دور شمع کسی چرخ می خورد

پروانه ای که دل به دل یار بسته است


از تو همیشه حرف زدن کار مشکلی ست

در می زنیم وخانه ی گفتار بسته است


باید به دست شعر نمی دادم عشق را

حتی زبان ساده ی اشعار بسته است


وقتی غروب جمعه رسد بی تو آفتاب

انگار بر گلوی خودش دار بسته است


می ترسم آخرش تو نیایی و پر کنند

در شهر : عاشقی زجهان بار بسته است

دو شنبه 8 فروردين 1390برچسب:, :: 11:19 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

كشتی نساز اى نوح، طوفان نخواهد آمد * بر شوره زار دلها، باران نخواهد آمد


شاید به شعر تلخـم خـرده بـگیری اما * جایی كه سفره خالیست،ایمان نخواهد آمد


 رفتی كلاس اول، این جمله راعوض كن * آن مرد تـا نیاید، باران نخواهدآمد

شنبه 1 فروردين 1390برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

امسال هم گذشت و دلی شعله ور نشد
چشمی برای غربت آیینه تر نشد

باران به چشم مردم ما محترم نبود
گل در میان کوچه ما معتبر نشد

امسال هم شبیه همان سال های پیش
یک شاخه شوق در دل من بارور نشد

مهتاب هر شب از سر این قریه می گذشت
از این همه ستاره کسی با خبر نشد

پایان نداشت فاصله ما و آسمان
این راه باز یک دو قدم بیشتر نشد

امسال نیز عاشقی انگار کفر بود
دردی درون سینه کس منتشر نشد

من ماندم و روایت تاریک این غزل
خورشید روی دفتر من جلوه گر نشد
 

درباره وبلاگ

((او رفت سپرد تيغ پيكار به ما، او داد نويد سرخ ديدار به ما، با هجرت سبز خويش تا عرش خدا، داد شهيد درس ايثار به ما)) اين شعر اخرين سروده در آخرين نامه شهيد ميباشد. زندگي نامه شهيد شهيد در سال 1347 هجري شمسي در روستاي چاشم از توابع شهميرزاد-سمنان در خانواده فقير ،اما از لحاظ معنويت وايمان غني بود چشم به جهان گشود،پدر ومادرش نامش را نجفعلي نهادند،شهيد دوران كودكي خود را در آغوش گرم پدر ومادر و كنار برادران وخواهران سپري نمود و فرزند پنجم خانواده بود. نجفعلي ذوران ابتداي و راهنمائي خود را در روستاي چاشم با تلاش وكوشش فراوان همراه با كار وكشاورزي در كنار پدر و برادران خود طي نمود و در اوقات خارج از نحصيل و بهار و تابستان با كار وتلاش و برنامه ريزي مخارج دوران تحصيل خود را فراهم مي نمود ، در اين دوران كه زحمات ملت ايران انقلاب اسلامي به پرچمداري رهبر كبير اسلام امام خميني به بار نشست نجفعلي هم ذر اين دوران گوش به فرمان رهبر ، در صحنه هاي فرهنگي مذهبي وسياسي فعال تر شد و با عضويت در پايگاه حمزه سيد شهداء چاشم برفعاليت هاي خود افزود. او براي ادامه تحصيل به شهر شهميرزاد آمد و در رشته علوم تجربي به ادامه تحصيل پرداخت.روز هاي درسي را به درس و روز هاي تعطيل را به كار وشبها را به نگهباني در بسيج طي مي كرد،ايشان اتاق كوچكي در شهميرزاد اجاره كرده بود كه در و ديوار ان را با پوستر هاي از مردان بزرگ انقلاب پوشانده بود وفضاي ان آكنده از معنويت به طوري كه انسان را از اين دنياي محقر به عالم ابدي هدايت مي كرد، با شدت گرفتن جنگ تحميلي گوش به فرمان امام وبا راهيان كربلا پاي به جبهه ها نهاد، ايشان در سال 1365 در جزيره مجنون حدود سه ماه از انقلاب دفاع نمود وسر انجام با شركت در عمليات كربلاي پنج پيروز مندانه به آغوش پدر ومادر باز گشت، حضور در كربلاي پنج چنان تحولي در ايشان ايجاد كرده بود كه قالب وصف نيست همينقدر كه مبدل شد به زاهد شب عالم عاقل روز و در مقابل مسائل ومشكلات جامعه با صبر وبردباري بهترين روش را انتخاب مي نمود و انچنان با خداوند راز ونياز مي نمود كه گويي هر لحظه بار معنويش كامل شده و از اين دنياي واهي به ان دنياي ابدي پر خواهد كشيد و سرانجام در سال 1366 براي بار چندم پاي به جبهه نهاد ودر منطقه عملياتي ماهوت در تاريخ 29/8/1366 به سوي معبود خود شتافت است. بزرگ ترين توصيه شهيد اين بود: حمايت از ولايت فقيه و اطاعت از فرمان هاي رهبر زمان خويش را وصيت كرده بود و نوشته بودكه اندوخته ودخيره ايشان كه مبلغ 4200تومان بود به دفتر رهبري ارسال گردد.
آخرین مطالب
پيوندها





نويسندگان


ورود اعضا:

Alternative content