شهيد نجفعلي قادري چاشمي
دل نوشته ها
سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 23:4 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي
 

كی به پایان برسد درد خدا می‌داند

ماه ساكن شود و سرد خدا می‌داند

در سكوت شب هر كوچه این شهر خراب

گم شود ناله شبگرد خدا می‌داند

مردم شهر همه منتظر یك مردند

چه زمانی رسد آن مرد خدا می‌داند

برگها طعمه بی غیرتی پاییزند

راز این مرثیه زرد خدا می‌داند

خنده غنچه گلها به حقیقت زیباست

شاید این است ره آورد خدا می‌داند

سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 23:2 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

 

آخر ای عشق به دادم نرسیدن تا كی

عطش آلود تو را جام ندیدن تا كی

من كه چون سایه به دنبال توام در همه حال

پس از این شاخه به آن شاخه پریدن تا كی

شاه خوبان شدی و روی ز ما پوشیدی

چون سلیمان شدن و مور ندیدن تا كی

روز اول كه به عشق تو گرفتار شدم

چون الف بودم، چون دال خمیدن تا كی

دوستان كوه‎‌كنی پیشه‌ی هر روزه ماست

مثل فرهاد به شیرین نرسیدن تا كی

سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 22:58 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد

قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد

جام مرگ آمد به دستم ، جام می هرگز ندیدم

سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد

مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز

آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد

عاشقان روی جانان ، جمله بی نام و نشانند

نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد

کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند

با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد

مردگان را روح بخشد ، عاشقان را جان ستاند

جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد

درباره وبلاگ

((او رفت سپرد تيغ پيكار به ما، او داد نويد سرخ ديدار به ما، با هجرت سبز خويش تا عرش خدا، داد شهيد درس ايثار به ما)) اين شعر اخرين سروده در آخرين نامه شهيد ميباشد. زندگي نامه شهيد شهيد در سال 1347 هجري شمسي در روستاي چاشم از توابع شهميرزاد-سمنان در خانواده فقير ،اما از لحاظ معنويت وايمان غني بود چشم به جهان گشود،پدر ومادرش نامش را نجفعلي نهادند،شهيد دوران كودكي خود را در آغوش گرم پدر ومادر و كنار برادران وخواهران سپري نمود و فرزند پنجم خانواده بود. نجفعلي ذوران ابتداي و راهنمائي خود را در روستاي چاشم با تلاش وكوشش فراوان همراه با كار وكشاورزي در كنار پدر و برادران خود طي نمود و در اوقات خارج از نحصيل و بهار و تابستان با كار وتلاش و برنامه ريزي مخارج دوران تحصيل خود را فراهم مي نمود ، در اين دوران كه زحمات ملت ايران انقلاب اسلامي به پرچمداري رهبر كبير اسلام امام خميني به بار نشست نجفعلي هم ذر اين دوران گوش به فرمان رهبر ، در صحنه هاي فرهنگي مذهبي وسياسي فعال تر شد و با عضويت در پايگاه حمزه سيد شهداء چاشم برفعاليت هاي خود افزود. او براي ادامه تحصيل به شهر شهميرزاد آمد و در رشته علوم تجربي به ادامه تحصيل پرداخت.روز هاي درسي را به درس و روز هاي تعطيل را به كار وشبها را به نگهباني در بسيج طي مي كرد،ايشان اتاق كوچكي در شهميرزاد اجاره كرده بود كه در و ديوار ان را با پوستر هاي از مردان بزرگ انقلاب پوشانده بود وفضاي ان آكنده از معنويت به طوري كه انسان را از اين دنياي محقر به عالم ابدي هدايت مي كرد، با شدت گرفتن جنگ تحميلي گوش به فرمان امام وبا راهيان كربلا پاي به جبهه ها نهاد، ايشان در سال 1365 در جزيره مجنون حدود سه ماه از انقلاب دفاع نمود وسر انجام با شركت در عمليات كربلاي پنج پيروز مندانه به آغوش پدر ومادر باز گشت، حضور در كربلاي پنج چنان تحولي در ايشان ايجاد كرده بود كه قالب وصف نيست همينقدر كه مبدل شد به زاهد شب عالم عاقل روز و در مقابل مسائل ومشكلات جامعه با صبر وبردباري بهترين روش را انتخاب مي نمود و انچنان با خداوند راز ونياز مي نمود كه گويي هر لحظه بار معنويش كامل شده و از اين دنياي واهي به ان دنياي ابدي پر خواهد كشيد و سرانجام در سال 1366 براي بار چندم پاي به جبهه نهاد ودر منطقه عملياتي ماهوت در تاريخ 29/8/1366 به سوي معبود خود شتافت است. بزرگ ترين توصيه شهيد اين بود: حمايت از ولايت فقيه و اطاعت از فرمان هاي رهبر زمان خويش را وصيت كرده بود و نوشته بودكه اندوخته ودخيره ايشان كه مبلغ 4200تومان بود به دفتر رهبري ارسال گردد.
آخرین مطالب
پيوندها





نويسندگان


ورود اعضا:

Alternative content