شهيد نجفعلي قادري چاشمي
دل نوشته ها
پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, :: 1:48 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

ولادت حضرت علی (ع) رابه تمامی علی دوستان تبریك عرض میكنم.

 

در نماز پگاه رستگاری

امام اوست

که ز دنیای آزمندان

به گرده نانی و یک تن پوش ژنده

قناعت کرد

کسی که با شب و نخلستان و چاه

همدم بود

صدای باد

راز پر آشوب توست

در گوشهای نخلستان

که گیسوان بلند نخلها

همیشه پریشان است

در شگفتم



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران

که تو را آفرید.

از تو در شگفت هم نمی توانم بود

که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست:

مور، چه می داند که بر دیواره ی اهرام می گذرد

یا بر خشتی خام.

تو، آن بلندترین هرمی که فرعونِ تخیّل می تواند ساخت

و من، آن کوچکترین مور، که بلندای تو را در چشم نمی تواند داشت

***



ادامه مطلب ...
سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 23:4 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي
 

كی به پایان برسد درد خدا می‌داند

ماه ساكن شود و سرد خدا می‌داند

در سكوت شب هر كوچه این شهر خراب

گم شود ناله شبگرد خدا می‌داند

مردم شهر همه منتظر یك مردند

چه زمانی رسد آن مرد خدا می‌داند

برگها طعمه بی غیرتی پاییزند

راز این مرثیه زرد خدا می‌داند

خنده غنچه گلها به حقیقت زیباست

شاید این است ره آورد خدا می‌داند

سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 23:2 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

 

آخر ای عشق به دادم نرسیدن تا كی

عطش آلود تو را جام ندیدن تا كی

من كه چون سایه به دنبال توام در همه حال

پس از این شاخه به آن شاخه پریدن تا كی

شاه خوبان شدی و روی ز ما پوشیدی

چون سلیمان شدن و مور ندیدن تا كی

روز اول كه به عشق تو گرفتار شدم

چون الف بودم، چون دال خمیدن تا كی

دوستان كوه‎‌كنی پیشه‌ی هر روزه ماست

مثل فرهاد به شیرین نرسیدن تا كی

سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 22:58 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد

قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد

جام مرگ آمد به دستم ، جام می هرگز ندیدم

سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد

مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز

آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد

عاشقان روی جانان ، جمله بی نام و نشانند

نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد

کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند

با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد

مردگان را روح بخشد ، عاشقان را جان ستاند

جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد

سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 3:32 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

:: ما معتقدیم که عشق سرخواهد زد ::

:: بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد ::


:: سوگند به هر چهار آیه نور ::

:: سوگند به زخمهای سرشار غرور ::


:: آخر شب سرد ما سحر می گردد ::

:: آشوب جهان فتنه سر می گردد ::


:: چشمان زمین ز عشق تر می گردد ::

:: مهدی به میان شیعه بر می گردد ::

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 8 فروردين 1390برچسب:, :: 11:20 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

.....غروب جمعه بی تو....

دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
 
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است


کی عید می رسد که تکانی دهم به خویش

هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است


شب ها به دور شمع کسی چرخ می خورد

پروانه ای که دل به دل یار بسته است


از تو همیشه حرف زدن کار مشکلی ست

در می زنیم وخانه ی گفتار بسته است


باید به دست شعر نمی دادم عشق را

حتی زبان ساده ی اشعار بسته است


وقتی غروب جمعه رسد بی تو آفتاب

انگار بر گلوی خودش دار بسته است


می ترسم آخرش تو نیایی و پر کنند

در شهر : عاشقی زجهان بار بسته است

دو شنبه 8 فروردين 1390برچسب:, :: 11:19 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

كشتی نساز اى نوح، طوفان نخواهد آمد * بر شوره زار دلها، باران نخواهد آمد


شاید به شعر تلخـم خـرده بـگیری اما * جایی كه سفره خالیست،ایمان نخواهد آمد


 رفتی كلاس اول، این جمله راعوض كن * آن مرد تـا نیاید، باران نخواهدآمد

چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:, :: 22:8 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

عید نوروز و فرا رسیدن سال نو را به یکایک آحاد ملت ایران و به خدمتگزاران راستین ملت و کشور بخصوص به رهبر عزيزمان و خانواده های معظم شهدا و جانبازان تبریک عرض می کنم و برای روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبه شهدای عزیزمان از خداوند متعال طلب رحمت می کنم و سلام و درود خالصانه و خاضعانه ی خود را به پیشگاه حضرت بقیه الله (ارواحنافداه) تقدیم می دارم


فرا رسیدن سال نو را به خانواده های معظم شهدا روستای چاشم و خانواده شهید نجفعلی قادری تبرك می گویم

چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:, :: 21:25 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

روز‌های آخر سال پر جنب و جوش‌ترین روزهای سال است.کوچک و بزرگ تلاش می‌کنند تا به بهترین نحو سال نو را آغاز کنند 

‌در چهره‌های افراد، ‌شادی و نشاط استقبال از سال نو را می‌توان دید‌، خانه‌تکانی، خرید هفت‌سین که ‌شاید یکی از لذت بخش‌ترین خریدهای سال مردم باشد‌، خرید لباس شب عید برای بچه‌‌ها و هزاران شوق و ذوق دیگر که سلام سال نو را نوید می‌دهد‌

‌‌اما روز‌های آخر سال برای خیلی‌ها درکنار شادی یک غم پنهانی و بزرگ هم دارد‌.‌نبود عزیزانی که سالیان سال در کنار سفره هفت‌سین با آن‌ها بودی و امسال نیستند تا با هم به استقبال سال جدید برویم که به شدت جای خالیشان را احساس می‌شود

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیك شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شكل است. بنیاد شهید در 22 اسفند سال 1358، به فرمان امام(ره) تاسیس شد و دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی و اداری است و امور آن طبق مقررات و قوانین مربوط به نهادهای عمومی غیردولتی و در چهار چوب اساسنامه مصوبه و آیین نامه های مربوط زیر نظر رئیس جمهور و نظارت عالیه مقام معظم رهبری اداره می شود. احیا، حفظ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت طلبی، زنده نگه داشتن یاد شهیدان و حفظ آثار آنان، تجلیل و تکریم از خانواده های معظم شهیدان، جدیت در امور فرهنگی خانواده های شاهد، خوداتکایی و قانونمند کردن ارایه خدمات به آنان و بسیج امکانات نظام به منظور پراکندن عطر ملکوتی شهادت در جامعه، محور فعالیت های این نهاد مقدس است. البته سابقه اولیه این نهاد به دوران آغاز قیام امام(ره) به سال 1342، باز می گردد. بعد از قیام خونین پانزده خرداد 1342 گروهی از روحانیون انقلابی و مبارز و افراد نیکوکار به دستور امام(ره) ماموریت یافتند تا به خانواده های شهدا رسیدگی کنند، که این کار در طول سال های مقاومت و مبارزه ادامه یافت و در سال های57 - 1356، دامنه وسیع تری پیدا کرد. بعد از پیروزی انقلاب، برای سامان دادن بیشتر به امور شهدا و خانواده های آنان، با فرمان امام(ره) بنیاد آغاز به کار کرد که با آغاز جنگ تحمیلی و بیشتر شدن تعداد شهیدان، وظیفه و تکلیف بنیاد شهید سنگین تر شد.

چهار شنبه 22 اسفند 1389برچسب:, :: 21:9 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

خورشید، بزرگ ترین مؤذن صبح است و شهید، والاترین مکبر آزادگی؛ و کدام تکبیر، رساتر و فراگیرتر از شهادتینی که در بی تعلق ترین ثانیه های زندگی، بر زبان شهید جاری می شود؟!

آری! رهایی، محصول دل سپردگی مردان جهاد، به عالمی فراتر از خاک است؛ محصولی که توازن عقل های زمین را درهم می شکند. پس سلام بر شهدا که ایستاده می میرند.

راز جاری ماندن شهدا

چه می شود که خون حامل زلال ترین پیام ها در تاریخ می ماند؟ بی تردید، پاسخ را باید در این حقیقت جست که شهدا، تفسیر مجسم باران، بر شوره زار غفلت زمین اند... و راز جاری ماندن شهدا، چیزی جز جوشیدن از چشمه ای به نام عشق نیست. شهادت، کلاس همیشه دایر حرکت است که تمامی انسان ها را در هر برهه زمان، در خویش ثبت نام می کند و شهدا، محصلان برگزیده این مدرسه اند.

رسالت ما

شهدا، رفته اند و رسالتی از جنس آگاهی و حرکت را بر دوش ما باقی گذاشته اند. شهادت، مرز زمین و آسمان است و شهدا، مرزبانان هماره بیداری. شهیدان، پیامبران حماسه انسان اند که ما را مسئولیتی ممتد که در لحظه لحظه زندگی مان جاری است، نازل فرموده اند.

سه شنبه 17 اسفند 1389برچسب:, :: 15:33 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

 

سه شنبه 17 اسفند 1389برچسب:, :: 15:6 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

تقدیم به همه منتظران

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم / همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی / من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی / چه شود که کام جوید زلب تو کام جویی

شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت / من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا / تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

السلام علیک یا حجت‌بن‌الحسن المهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف»
 

سه شنبه 17 اسفند 1389برچسب:, :: 14:58 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

شهریار : گزیدهٔ غزلیات


به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک

که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک

چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین

شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک

سری به خاک فرو برده ام به داغ جگر

بدان امید که آلاله بردمم از خاک

چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین

چو پیریت به سرآرند حاکمی سفاک

بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری

که ساز من همه راه عراق میزد و راک

به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید

اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک

ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی

که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک

تو شهریار به راحت برو به خواب ابد

که پاکباخته از رهزنان ندارد باک
 

سه شنبه 17 اسفند 1389برچسب:, :: 14:52 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

غزل شهيد

مادر چه گريه ميكنى امشب براى من‏
زنهار اشك غم مفشان در عزاى من‏

من طاير بهشتيام و راستى نبود
ويرانه‏اى چو عالم هستى سراى من‏

رفتم از اين خراب و پريدم به اوج عشق‏
جايى كه بود درخور بال هماى من‏

بنگر چگونه پر به حريم خدا زدند
همسنگران همنفس خوشنواى من‏

من زنده‏ام شهيد ره عشق مرده نيست‏
پيچيد بگوش اهل حقيقت نداى من‏

زان شد نصيب فيض شهادت مرا كه بود
عشق حسين (ع) همسفر كربلاى من‏

من يك بسيجيام كه در آئين لشكري
فرمانده ، عشق باشد و آمر خداى من‏

مادر مرا ببخش وليكن روا نبود
انكار امر رهبر من ، رهنماى من‏

جايى كه پاى دين و وطن بود در ميان‏
مادر نبود بستر راحت سزاى من‏

وقتى نشسته در بر سجاده‏اى مباش‏
غافل به پيشگاه خدا از دعاى من‏

هرجا بديده عاشق جانبازى آيدت‏
فرزند خود خطاب كن او را به جاى من‏
 

یک شنبه 8 اسفند 1389برچسب:, :: 23:38 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

بی تو چگونه می شود از آسمان نوشت
از انعکاس ساده رنگین کمان نوشت
این یک حقیقت است که بی تو بهار من
باید چهارفصلِ زمان را خزان نوشت
در این جهان بی دروپیکر خدای ما
دستان سبزپوش تو را سایبان نوشت
دنبال ردّپای تو گشتم، نیافتم
گویی خدا نشان تو را بی نشان نوشت
می خواستم تو را بنویسم ولی نشد
با من بگو چگونه تو را می توان نوشت
جنگل همیشه نام تو را سبز خواند و بس
دریا تو را برای خودش بی کران نوشت
دیدم تمام ثانیه ها با تو می زند

باید تو را همیشه «امام زمان» نوشت

یک شنبه 8 اسفند 1389برچسب:, :: 23:18 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

او رفت سپرد تيغ پيكار به ما
او داد نويد سرخ ديدار به ما
با هجرت سبز خويش تا عرش خدا
داد شهيد درس ايثار به ما
 

خجسته سالروز طلوع خورشید هدایت، تبلور دُرّ دریای عصمت، تلألؤ نگین انگشتری امامت، شکوفایی گل بوستان احمد صلی الله علیه و آله ، ولادت صادق آل محمّد صلی الله علیه و آله بر تمام دوستداران معرفت و حقیقت مبارک باد.

آسمان ها و زمین امشب نورباران است. بر لب عرشیان از شوقِ گل، عشق و سرور جاری است. زمین، گل باران وفضا سرشار از عطر مشک و عود است. شهر مکه، میلاد آخرین سفیر الهی، رسول حق و رحمت را انتظار می کشد؛ آن که نقش نگین انبیا است. ناگاه در این فضای پر از عطر و نور، خداوند دسته گلی را به آمنه عطا نمود و زمین و فلک غرق سرور و شادی شد و ملائکه فوج فوج برای عرض تبریک به زمین آمدند. ما نیز میلاد خجسته و مبارکِ گل خوش بوی آمنه، سراجِ مُنیر و نوربخش دیده افلاکیان و خاکیان را به همه مسلمانان و رهروان راستنیش تبریک می گوییم.

شبی بوالحسن خرقانی نماز می کرد آوازی شنید: که هان

بوالحسن خواهی که آنچه از تو می دانم با خلق بگویم تا

سنگسارت کنند ؟

شیخ گفت: ای بار خدایا خواهی تا آنچه از رحمت تو می دانم و

از کرم تو می بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچ کس سجودت

نکند ؟

آوازآمد نه از تو نه ازمن

شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, :: 22:46 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي



کاش از جنس جنون، بال و پری بود مرا
مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا
« از همان کوچه که سر می‌شکند دیوارش »
باز در حالت مستی گذری بود مرا
رقص زلف سر نی دیدم و با خود گفتم:
بین هفتاد و دو سر کاش سری بود مرا
هیچ پروا دلم از دغدغه‌ی راه نداشت
چون تو ای عشق! اگر همسفری بود مرا
پیشتر زانکه رسد مرگ، بمیری، هنر است
کاش، ای کاش! که روزی هنری بود مرا

شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, :: 22:41 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

شقایق آزاده است و تعلقی ندارد. در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید

و به آب باران قناعت دارد تا همواره تشنه باشد و بسوزد. داغدار است و گلبرگهای سرخش را

نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون...

تقابل عقل و عشق آخرین منزلی است كه سالكین مقصد ولایت را گرفتار می‌كند.

شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, :: 22:8 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

قلم امشب بنویس از دل دلدار به یار

شاید امشب برسد آه دل زار به یار

همه ایام به یاد غم آن یار گذشت

غم ایام مرا بر دل آن یار نگار

قلم امشب بنویسش اشک دو چشمان مرا

شاید از اشک من آن یار بیاید به دیار

این دیار دل من بی رخ سبزش خشکید

باز امشب خبری از رخ آن یار بیار

قلم امشب تو بگو سوز مرا ساز مرا

بس که این ساز بگفت سوز مرا شد بی تار

گفتی آدینه ای آیی سوی دلدار ولی

کاش آدینه بیاید که بیایی به قرار

گر که آدینه رسید و عجلم بار نداد

گر که ناکام شدم از رخ سبز و دل یار

چشم من باز گذار و سوی چشمم ره یار

تا که آن یار بداند که بدم در انتظار…

شنبه 1 فروردين 1390برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

امسال هم گذشت و دلی شعله ور نشد
چشمی برای غربت آیینه تر نشد

باران به چشم مردم ما محترم نبود
گل در میان کوچه ما معتبر نشد

امسال هم شبیه همان سال های پیش
یک شاخه شوق در دل من بارور نشد

مهتاب هر شب از سر این قریه می گذشت
از این همه ستاره کسی با خبر نشد

پایان نداشت فاصله ما و آسمان
این راه باز یک دو قدم بیشتر نشد

امسال نیز عاشقی انگار کفر بود
دردی درون سینه کس منتشر نشد

من ماندم و روایت تاریک این غزل
خورشید روی دفتر من جلوه گر نشد
 

شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, :: 22:1 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

.. امشب آقا خیلی دلم گرفته
حرف دلم را میدانی؟
هنوز امیدوارم به لطف پروردگار
و درد و دلهایم را
برایت بنویسم و به دست رود بسپارم
انگار خالی میشوم
امشب آقا حالت انفجار دارم
هرچه میگریم خالی نمیشوم
راه گلویم بسته شده
دست خودم نیست
آقا گریه امانم نمیدهد ..
چه کنم ؟ .. از آستانت دور شدم و
سردرگم در گیر و دار و بند دنیا
دنیا وفا نکرد
به وفای دنیا امیدی ندارم ..
فقط به لطف و کرم پروردگار امیدوارم
پذیرایم نیست ..
من ! می دانم !
اگر او مرا به حال خود واگذارد
یک لحظه – حتی یک لحظه – معلوم نیست چه بر سرم آید !؟
……
ای وای امشب چه بر سر دلم آمده ؟
چرا رها نمیشوم ؟
چرا ؟ چرا آسوده ام نمی کنی؟ …
با همه بدی هایم هنوز امیدوارم
و امید یاری دارم ..

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

((او رفت سپرد تيغ پيكار به ما، او داد نويد سرخ ديدار به ما، با هجرت سبز خويش تا عرش خدا، داد شهيد درس ايثار به ما)) اين شعر اخرين سروده در آخرين نامه شهيد ميباشد. زندگي نامه شهيد شهيد در سال 1347 هجري شمسي در روستاي چاشم از توابع شهميرزاد-سمنان در خانواده فقير ،اما از لحاظ معنويت وايمان غني بود چشم به جهان گشود،پدر ومادرش نامش را نجفعلي نهادند،شهيد دوران كودكي خود را در آغوش گرم پدر ومادر و كنار برادران وخواهران سپري نمود و فرزند پنجم خانواده بود. نجفعلي ذوران ابتداي و راهنمائي خود را در روستاي چاشم با تلاش وكوشش فراوان همراه با كار وكشاورزي در كنار پدر و برادران خود طي نمود و در اوقات خارج از نحصيل و بهار و تابستان با كار وتلاش و برنامه ريزي مخارج دوران تحصيل خود را فراهم مي نمود ، در اين دوران كه زحمات ملت ايران انقلاب اسلامي به پرچمداري رهبر كبير اسلام امام خميني به بار نشست نجفعلي هم ذر اين دوران گوش به فرمان رهبر ، در صحنه هاي فرهنگي مذهبي وسياسي فعال تر شد و با عضويت در پايگاه حمزه سيد شهداء چاشم برفعاليت هاي خود افزود. او براي ادامه تحصيل به شهر شهميرزاد آمد و در رشته علوم تجربي به ادامه تحصيل پرداخت.روز هاي درسي را به درس و روز هاي تعطيل را به كار وشبها را به نگهباني در بسيج طي مي كرد،ايشان اتاق كوچكي در شهميرزاد اجاره كرده بود كه در و ديوار ان را با پوستر هاي از مردان بزرگ انقلاب پوشانده بود وفضاي ان آكنده از معنويت به طوري كه انسان را از اين دنياي محقر به عالم ابدي هدايت مي كرد، با شدت گرفتن جنگ تحميلي گوش به فرمان امام وبا راهيان كربلا پاي به جبهه ها نهاد، ايشان در سال 1365 در جزيره مجنون حدود سه ماه از انقلاب دفاع نمود وسر انجام با شركت در عمليات كربلاي پنج پيروز مندانه به آغوش پدر ومادر باز گشت، حضور در كربلاي پنج چنان تحولي در ايشان ايجاد كرده بود كه قالب وصف نيست همينقدر كه مبدل شد به زاهد شب عالم عاقل روز و در مقابل مسائل ومشكلات جامعه با صبر وبردباري بهترين روش را انتخاب مي نمود و انچنان با خداوند راز ونياز مي نمود كه گويي هر لحظه بار معنويش كامل شده و از اين دنياي واهي به ان دنياي ابدي پر خواهد كشيد و سرانجام در سال 1366 براي بار چندم پاي به جبهه نهاد ودر منطقه عملياتي ماهوت در تاريخ 29/8/1366 به سوي معبود خود شتافت است. بزرگ ترين توصيه شهيد اين بود: حمايت از ولايت فقيه و اطاعت از فرمان هاي رهبر زمان خويش را وصيت كرده بود و نوشته بودكه اندوخته ودخيره ايشان كه مبلغ 4200تومان بود به دفتر رهبري ارسال گردد.
آخرین مطالب
پيوندها





نويسندگان


ورود اعضا:

Alternative content